داستان زندگی من

من آرزو محمدزادگان سال ۷۶وارد دانشگاه آزاد اسلامی واحد فسا رشته مهندسی برق الکترونیک شدم و بعد از فارغ التحصیلی اولین شرکت خودم رو به نام شیراز تلفیق ثبت کردم الان که فکر میکنم میبینم چه اسمی داشته خدایی واسه همین چرخش نچرخید ….خب کجا بودیم ،اره اولین شرکتم رو در سال ۸۲ثبت کردم کارمون طراحی و تولید تایمر راه پله بود ،الان تو سال ۱۴۰۰قطعا برات خنده داره این چی بوده خب بابا برای ۱۸سال پیش عالی بود چی فکر کردی با خودت اما بعد از چند وقت به لطف چینی ها مجبور شدیم جمع کنیم شرکتمون رو راستی یادم رفت بگم دو تا از همکلاسیام هم باهام بودن ،خلاصه بعد تصمیم به کارمندی گرفتم به جورایی بزرگترین اشتباه زندگیم بود ،امتحان ورودی پروژه کارت هوشمند سوخت دادم و قبول شدم و وارد کارخانه ‌ITI شدم اینجا بود که اولین علایقم به برنامه نویسی کم کم شکل گرفت و رفتم تو کار جاوا راستشو بخوای فوبیای برنامه نویسی داشتم و به شدت متنفر بودم فک میکردم خنگم و به درد اینکار نمیخورم اما کم کم تمرین و سعی و خطا تبدیل به یک برنامه نویس شدم و بعد از ۹سال کارمندی در سال ۹۰شغل شریف کارمندی رو بوسیدم و خداحافظی کردم و شدم بک برنامه نویس فریلنسر و بعد برنامه نویس کارفرما ،بقیه داستان زندگیم رو توی دوره تجارت برنامه نویسی برات تعریف میکنم